Friday, February 18, 2011
Wednesday, October 27, 2010
Saturday, April 3, 2010
Wednesday, January 20, 2010
عیب از ماست اگر دوست ز ما مستور است
ایستاده بود روی بالاترین برج شهر.
زن ساکن طبقه ی دویست و هفده برج کناری به پلیس خبر داد:
"خدا می خاهد خودش را از بالای برج به پایین پرت کند."
پلیس برج را محاصره کرد.
نیروی هوایی دستور آماده باش گرفت.
آتش نشانان تشک هوا پایین برج پهن کردند.
چندین روانشناس، روانپزشک و عالم دینی فراخانده شدند.
خدا که این وضعیت را دید سرش را انداخت پایین و و زیر لب زمزمه کرد
فقط می خاستم بیایم نزدیکتان .. همین""
زن ساکن طبقه ی دویست و هفده برج کناری به پلیس خبر داد:
"خدا می خاهد خودش را از بالای برج به پایین پرت کند."
پلیس برج را محاصره کرد.
نیروی هوایی دستور آماده باش گرفت.
آتش نشانان تشک هوا پایین برج پهن کردند.
چندین روانشناس، روانپزشک و عالم دینی فراخانده شدند.
خدا که این وضعیت را دید سرش را انداخت پایین و و زیر لب زمزمه کرد
فقط می خاستم بیایم نزدیکتان .. همین""
Friday, February 13, 2009
شاخه هایم به درد آمـَ
Sunday, January 18, 2009
غـم
Wednesday, November 5, 2008
Tuesday, August 12, 2008
بیا ، بیا
Wednesday, July 16, 2008
آقا ! ما به تو نیااز داریم
Wednesday, July 2, 2008
آن پشت مشت ها حکمتی هست ؟
Tuesday, June 24, 2008
Wednesday, June 18, 2008
خوشبختي ما وسيع تر از زندگي مان است
Monday, June 2, 2008
Tuesday, May 20, 2008
آدم همه چيز را به هم مي ريزد
هر كدام جايي براي خود زندگي مي كردند
حتــّـا آن موقع ها لايه ي ازون سوراخ نبود
روزي از خاك يك صداي عجيب و غريب آمد
دُمبالش هم يك موجود عجيب و غريب تر
بعد از آن نظم جهان به هم خورد
Saturday, May 10, 2008
Deskman
Subscribe to:
Posts (Atom)